مسائل روانی و اجتماعیهمه مقالات
اطلاعاتی ضروری درباره ی عوامل و علائم بروز افسردگی در زندگی
افسردگی :
به عنوان یک اختلال و اخلال ، به عنوان یک گرفتاری و درگیری و به زبانی دقیق و درست تر یک بیماری و مریضی عمومی و شایعی است که در جوامع بشری و در طول تاریخ به گونه های مختلفی وجود داشته و افراد را مورد آزار و اذیت بسیار قرار داده است.
این بیماری با علائم و نشانه های فلسفی و جهان بینی ، با نظام باورها و اعتقادات انسان، با زمینه های شناخت و ادراک و آگاهی فرد و با موضوع های احساسی، عاطفی، هیجانی و حتی با زمینه های رفتاری و گفتاری و بدنی، همه و همه در ارتباط است.
به بیان دیگر افسردگی یک بیماری عمومی و پراکنده در زمینه و جنبه های مختلف، وجود انسان و زندگی و روابط اوست.
بنابراین با مفهوم غم و اندوه و ناراحتی شدید بسیار متفاوت است. بسیاری از مردم زمانی که سخت غمگین و ناراحت هستند خود را افسرده می دانند.

در حالی که موضوع افسردگی تنها با علامت غم و اندوه خود را نشان نمیدهد و شدت غم و اندوه گرچه علامت بسیار مهمی برای افسردگی است.
ولی اگر محیط اطراف و شرایط و روابط زندگی فرد را، فقط در ارتباط با غم و اندوه بر هم میریزد و این غم و اندوه تاثیر مستقیم و بلاواسطه و بلا فاصله ای با محیط و زندگانی فرد دارد و باید به عنوان یک حالت احساسی و هیجانی شناخته شود، نه اینکه به عنوان افسردگی آن را تلقی کرد.
به همین علت اگر با خود گفتیم امروزصبح افسرده بودم ولی: وقتی که دوستان و میهما نان آمدند از افسردگی بیرون آمدم.
یا وقتی که شب آن ها رفتند دوباره افسرده شدم.
یا صبح تا بعد از ظهر حال خوبی داشتم و بعد از آن دوباره افسردگی به سراغم آمد ، نظر درستی درباره ی این بیماری نیست
بلکه غم و اندوه و شرایط و حال من است که دگرگون شده و اگر سخن درباره ی افسردگی به معنی دقیق و جدی و علمی آن هست، مقصود آن زمانی است که دارای علائم و نشانه های بسیاری در زمینه هایی هستیم که:
حداقل دو هفته طول کشیده باشد و ما را راحت و آسوده نگذاشته است.
نکته:
تازمانی که علائم و نشانه های ویژه ی افسردگی که به آن اشاره خواهم کرد به مدت دو هفته با ما نبوده، ما وارد مرحله ای که به عنوان افسردگی میشناسیم نخواهیم شد.
“در نتیجه ، غم و اندوه شدید، احساس بد و ناراحتی موضوع دیگری است و نام آن را نباید افسردگی گذاشت.”
علائم مشخصه ی افسردگی که در زمینههای مختلف زندگی خود را نشان می دهد.
وقتی که به مقدار کاملا مشخص و معین وجود دارند ما را وارد مرحله ای می کند که میتوانیم آن را افسردگی بنامیم.
در ایالت متحده امریکا، مشکل اساسی و اصلی مردم به جهت استفاده از مواد مخدر، الکل و سیگار است.

به طوری که حدود ۱۷ درصد مردم در هر زمان به نحوی گرفتار آن هستند و همچنین موضوع اضطراب، نگرانی، هراس و وحشت، ۱۲ تا ۱۳ درصد مردم را در هر زمان به خود گرفتار و مشغول میکند.
و آسیب و خطراتی را به دنبال خود دارد ولی با وجود اینکه افسردگی در حدود ۸ یا ۹ درصد است ، حدودپنج درصد آن افسردگی شدید و یا افسردگی است که در کلینیک آن را تشخیص می دهند و حدود ۳ درصد حالت خفیف افسردگی است، که جنبه ی افسردگی مزمن دارد .
و حدود یک درصد مردم گرفتار حالتی از افسردگی و شیدایی و سرخوشی هستند که با عنوان حالت دوقطبی یعنی در حالتی که افسردگی، شیدایی و سرخوشی با هم میباشد وفرد در حالی که در دره است برخی از اوقات در قله نیز خواهد بود و کمتر می توان او را در جاده پیدا کرد.
ولی این مشکل و بیماری با وجود این که حدود ۸ تا ۹ درصد مردم را در هر زمان در آمریکا گرفتار می کند، به دلیل آسیب بیشتری که از مواد مخدر و اضطراب به انسان می زند، بالاترین نقش را در ناتوان کردن و از کار انداختن انسان دارد تا آنجا که حدود ۱۰ درصد ناتوانی ها و یا گرفتاری ها افراد را زمین گیر کرده و فعالیت های عادی و معمولی آنها را مختل میکند که به خاطر بیماری افسردگی به وجود آمده است.
“بنابراین افسردگی با وجود اینکه درصد کمتری از مردم را گرفتار میکند تاثیر بد و منفی بیشتری دارد و نیز بیشترین علت اصلی خودکشی، افسردگی است.”
تا آنجا که حدود ۷۰ تا ۸۰ درصد مردم به دلیل افسردگی اقدام به خودکشی می کنند و خود را از بین میبرند و هیچ مشکل و مسئله ی دیگری مانند مواد مخدر به خصوص الکل یا بیماری های دیگر روانی مانند اسکیزوفرنی بیش از ۱۰ یا ۲۰ درصد در این زمینه نقش و تاثیری ندارند.
مسائل مختلف ، علل ، عوامل و علائم بروز افسردگی در زندگی :
متاسفانه بیش از یک سوم مردم هنگام گرفتاری در ارتباط با بیماری اضطراب و افسردگی به افراد متخصص مراجعه نمیکنند.
یعنی فقط حدود ۳۰ تا سی و چند درصد مردم هستند که حین برخورد با مشکل آسودگی و اضطراب سراغ افراد متخصص و آگاه می روند و نیمی از این افراد نیز در میانه ی راه، کار معالجه یا بهبودی را ناتمام می گذارند و از صحنه خارج می شوند.
بنابراین در حالی که درصد کمی از مردم برای رفع این مشکل و مسئله، کمی مراجعه می کنند ولی متاسفانه همان درصد کم نیز آن طور که باید و شاید کار را به آخر و پایان نمی رسانند.
و به همین دلیل است که هم با این بیماری دست به گریبان هستند و هم احتمال بروز مجدد آن وجود دارد.
در میان دختران و به ویژه زنان میزان ظهور و بروز افسردگی دو تا سه برابر پسران و مردان است.

در حالی که درباره ی مشکل شیدایی و سرخوشی یا بیماری دوقطبی در میان زن و مرد تفاوت چندانی وجود ندارد.
البته بسیاری معتقدند که آمار مربوط به زنان به خاطر این است که این آمار بیشتر از کسانی به دست میآید که به پزشکان و روانشناسان معرفی یا مراجعه میکنند.
در حالی که مطالعات دیگر همچنان بر این واقعیت تاکید دارد که،
“حداقل بیماری افسردگی در میان زنان دو برابر مردان است.”
البته خوشبختانه زنان هم زودتر متوجه این بیماری و گرفتاری می شوند و آن را می فهمند و می پذیرند و هم برای معالجه مراجعه می کنند.
و تا پایان کار معمولاً بیش از مردان به بهبودی خود کمک می کنند، و باز به دلیل گفت و گویی که در بسیاری از موارد در باره ی مسائل و مشکلات خود می کنند زمینه و شرایطی را فراهم می کنند تا بازگشت بیماری را در شرایط عادی و معمولی کمتر کنند.
ولی به دلیل هورمون های جنسی و به دلیل فشار روانی یا استرس که در دنیای امروز بیش از مردان متوجه زنان است و به خاطر کودکی، نوجوانی و جوانی بدتری که در بیشتر جوامع دختران دارند ، و همچنین بخاطر این که حق و سهم آنها در بسیاری از موارد زندگی نادیده گرفته شده و در محیط خانوادگی و اجتماعی مورد تبعیض و نوعی ظلم و تجاوز بیش از مردان قرار گرفته اند همه دست به دست هم میدهند و شرایطی را فراهم میکنند تا این بیماری در میان آنها بیشتر دیده شود.

همچنین این مشکل و مسئله بر خلاف باور عمومی که در میان افراد مسن و سالخورده بیشتر است، در میان جوانان و افراد بزرگسال بیشتر دیده می شود.
گرچه حالت سال خوردگی و کهولت با خود حالاتی از علائم افسردگی را دارد ولی در بیشتر موارد مربوط به کاهش میزان انرژی و از طرف دیگر شرایط مربوط به سن بالا است و آنقدر ها مرتبط به افسردگی نمی باشد.
بنابراین افسردگی در میان جوانان و بزرگسالان بیش از سالخوردگان و کودکان دیده میشود.
همچنین با علائمی که امروزه در مورد کودکان میشناسیم در مقایسه با گذشته، کودکان نیز گرفتار افسردگی می شوندتا آنجا که حتی از چهار یا پنج ماهگی به دلیل شرایط ارثی یا آسیب های دیگر در میان شیرخواران، علائم اولیه ی افسردگی دیده می شود، و چند درصدی از کودکان با این مشکل و مسئله در دوران کودکی روبرو هستند.
در جوامع شهری و روستایی آنقدرها تفاوتی در درصد بیماری در سراسر جهان دیده نمیشود و در کشورهای پیشرفته یا در حال توسعه و عقب مانده نیز درصد اختلالات و بیماری های مربوط به افسردگی و اضطراب تقریبا شبیه و برابر است.
اصولاً مطالعاتی که در سطح جهانی در فرهنگ های مختلف انجام شده، گرچه برخی از فرهنگ ها علائم و نشانه های ویژه ای را که مربوط به افسردگی است بیش از دیگران نشان می دادند، با وجود آنکه در برخی از جوامع عقب افتاده اصولاً به دلیل کم بودن لغاتی که در ابراز حالات و احساسات خود داشتند، لغاتی که به کار گرفته می شد.
با مفاهیم و واژه های دیگر مرتبط بود مانند:
برخی از جوامع آفریقایی که تنها یک لغت، هم برای غم و اندوه و هم برای خشم و عصبانیت دارند.
در برخی از موارد اگر این امور به دقت مورد توجه قرار بگیرد همچنان نتیجه ای به دست می آید که مشکل افسردگی انسان صرف نظر از زمینههای سنی، عامل محیط زندگی یا مراحل پیشرفت اجتماعی است.
تنها تفاوت بارز ، گرفتاری بیشتر زنان در این زمینه در مقایسه با مردان است.
افسردگی بیماری است که متاسفانه همه جا شایع است و به صورتی مرموز و اسرار آمیز عمل می کند.

از آنجا که تقریباً همه ی افراد یا در طول زندگی گرفتار این مشکل و بیماری در کوتاه مدت می شوند یا علائم و نشانه های آن را بعد از حوادث بد در زندگی خود پیدا میکنند، شاید بتوان نام دیگری بر افسردگی گذاشت.
و آن سرماخوردگی روانی است که مانند سرماخوردگی شایع است و زندگی را آنقدر تحت تاثیر قرار می دهد که وقتی به مراحل عمیق و شدید میرسد کاملاً خطرناک و ویرانگر خواهد بود.
وقتی که فرد گرفتار این بیماری می شود علائم و نشانه هایی در او پیدا می شود که با شناخت آن هر چه زودتر می توان به جهت مداوای آن اقدام کرد.
زیرا گرچه افسردگی به عنوان سرماخوردگی روانی وجود دارد و نوع خفیف آن خود به خود از بین می رود، اما متاسفانه پیامدهایی دارد و در این مسیر و راه، آسیبهایی را باقی میگذارد که در آینده مسئلهساز و مشکل آفرین هستند.
به همین دلیل است که باید به این علائم و نشانه ها توجه ویژه ای داشت.
به دلیل تفاوتی که در برخی از این علائم و نشانه ها در گروههای سنی مختلف دیده میشود و به خاطر آنکه حداقل تاکید و توجهی در برخی از مراحل زندگی نسبت به این علائم باید داشت ، معمولاً علائم و نشانه های افسردگی در کودکان و جوانان کمی مختلف و متفاوت با بزرگسالان و همچنین سالخوردگان است.
بنابراین ابتدا به علائم کلی و عمومی افسردگی در افراد بزرگسال که بین ۲۰ تا ۶۰ و ۷۰ سالگی است اشاره می کنم و بعد به موضوع کودکان و نوجوانان و جوانان و سپس به سالخوردگان میپردازم.
همانگونه که می دانیم این علائم تقریباً باید برای مدتی حداقل دو هفته وجود داشته باشند و ما را هرگز رها نکنند و نیز بیش از نیمی از علائم که به آگاهیتان میرسانم باید در فرد دیده شود تا تشخیص افسردگی تقریباً قطعی و مشخص باشد.
بنابراین برخی از این علائم و نشانه ها به معنای خفیف افسردگی و یا نوع مزمن آن است که به عنوانclinical depression وMajor Depression آن را می شناسیم.
یعنی موضوع افسردگی درست مانند جوشیدن آب است که گرم شدن آب یک مسئله و موضوع است و سپس جوشیدن و بخار آن موضوع دیگر و متفاوت است.
نکته ی دیگری که مایلم نظر شما را به آن جلب کنم این است که گفتوگو درباره ی افسردگی به عنوان یک بیماری، مستقل و مجزا از بقیه ی حالات بیماری های فرد است.
زیرا
“برخی از اوقات افسردگی نشانه و علائم روانی بد تر و نیرومندتری مانند اسکیزوفرنی یا حتی اختلالات فیزیکی است”
تا آنجا که برخی از بیماری های فیزیکی مربوط به جهاز هاضمه موجب حالات و شرایط افسردگی می شود.
یا سبب خود افسردگی خواهد شد و در عین حال تاثیرات بد و منفی بر روی بسیاری از فعالیتهای ارگانهای بدن به ویژه جهاز هاضمه دارد.
بنابراین وقتی که درباره ی افسردگی صحبت می شودمقصود صرف نظر از احتمال بیماری های دیگر چه فیزیکی و چه روانی است.
همچنین برخی از داروها سبب بروز علائم افسردگی میشود به ویژه برخی از مواد مخدر دقیقاً این علائم را آشکار کرده یا حتی موجب افسردگی می شود.

در این زمینه فعلاً بحث و گفتگویی نداریم.
بنابراین سخن درباره ی افسردگی به عنوان یک بیماری مجزا و مستقل از مواد مخدر، دارو و بیماری های فیزیکی یا بیماریهای روانی دیگر است و همان گونه که عرض کردم باید دو هفته حداقل نیمی از علائم دیده شوند و فرد از نظر روابط و شرایط و موقعیت زندگی در وضعیتی قرار بگیرد که تاثیر چشمگیر و آشکاری در زندگی، نه تنها از نظر خود بلکه دیگران هم داشته باشد.
منبع : « دکتر هلاکویی »
این پادکست را حتما گوش دهید: |